خانه » اقتصاد هفته » کاهش بهای نفت ترمز کننده بلند پروازیهای ولی فقیه در منطقه

کاهش بهای نفت ترمز کننده بلند پروازیهای ولی فقیه در منطقه

اخبارمربوط به بهای نفت برای کشورهای تولید کننده به هیچوجه امیدوار کننده نیست. زیرا که سقوط قیمت آن همچنان ادامه دارد، تا آنجا که با رسیدن هر بشگه نفت به زیر ۴۰ دلار رکورد کمترین قیمت نفت در ده سال اخیر رسیده است که گزارشات بانک مرکزی نیز آنرا تایید میکند. طبیعتا این سقوط آزاد بهای نفت فکر اوپک را سخت به خود مشغول کرده، تا آنجا که فکر نشست فوق العاده اوپک در دستور کار این سازمان قرار گرفته است .

ddf66+-hg1025tr20+32tg

این مایه حیاتی کشورهای نفت خیز به ویژه در خاورمیانه از جمله ایران طی هفته کذشته ٧٩/٣ درصد در بازار جهانی کاهش داشته است، تا آنجا که بهای هر بشکه نفت‌ خام پایه امریکا بین ۴۲ تا ۴۵ دلار معامله شد . همچنین هر بشکه نفت‌خام برنت نیز در حدود ۴۹ دلار معامله شد و به نرخ بازار نیویورک، بهای هر بشکه نفت‌خام اوپک در محدوده ۶۶/۴٧ – ٠٩/۴٧ دلار معامله شد.

جبهه گیری عربستان نسبت به سقوط بهای نفت که میخواهد کاهش درآمد را از محل افزایش تولید جبران کند، که در حال حاضر به ۱۰.۶ میلیون بشگه در روز رسانده است ، طبیعتا فشار بر سایر کشورهای تولید کننده را افزایش داده است که این خود سبب گردیده تا اختلافات درون اوپک به شدت بالا گیرد. به جز عربستان بقیه کشورها بر این نظر هستند که برای چلوگیری از کاهش بیشتر بهای نفت چاره ای نیست جز اینکه عربستان تولید خود را کاهش دهد. در این رابطه عبدالله البدری، دبیرکل اوپک به نمایندگی از طرف اعضایی که به دلیل افت قیمت نفت به سطح ۴٠ دلار تحت فشار شدید اقتصادی قرار دارند، با مقامات سعودی صحبت کرده است. همچنین دولت الجزایر در حال رایزنی با وزرای نفت کشورهای مختلف برای برگرداندن قیمت‌هاست. این اقدامات شامل تعیین سهمیه‌های تولید جداگانه برای کشورها در داخل اوپک است که مانع از تولید بیشتر برخی کشورها می‌شود. نشست عادی بعدی اوپک قرار است در ماه دسامبر برگزار شود، اما الجزایر، ونزوئلا و تعدادی از اعضای دیگر از جمله ایران اکنون از ایده برگزاری نشست زودهنگام برای بحث در مورد سطح تولید حمایت می‌کنند.

اینکه تصور شود که عربستان خود را با همه کشور های نفت خیز در انداخته و بیشتر برای مقابله با حکومت اسلامی ایران چنین سیاستی را اتخاذ کرده میتواند تا حدودی واقعیت داشته باشد، چون به هرحال امکانات مالی ولی فقیه برای ادامه بلند پروازیهایش در منطقه را کاهش میدهد. ولی این نمیتواند همه داستان باشد و بطور قطع بازیگران سیاستهای جهانی در حوزه انرژی که عربستان تنها یکی از بازیگران آن است آنهم در نقشی نه چندان تعیین کننده اهداف و برنامه های ویژه دیگری را دنبال میکنند که متاسفانه ابعاد آن برای همگان روشن نیست.

تنش‌ ها و اختلافات در درون اوپک با نزدیک شدن امضای توافقنامه هسته‌ای بین ایران و گروه ١+۵ که به رفع بخشی از اختلافات حکومت اسلامی ایران با جهان غرب میانجامد و یکی از پیامدهای آن نیزلغو تحریم‌ها خواهد بود، بیشتر خواهد شد. زیرا که ایران سیاست افزایش صادرات نفت را که درحال حاضر بر پایه آمارهای شرکت نفتی بی پی حدود ۱.۲ میلیون بشکه در تخمین زده میشود دنبال خواهد کرد که به هیچوجه خوش آیند کشورهای عضو اوپک نیست.

عربستان و برخی دیگر از کشورهای هم پیمان آن در جریان تشدید بحران نفتی ایران دست به اقدامی زدند که هرچند در عالم تجارت قابل توجیه است ولی به لحاظ همسایگی و هم پیمان نفتی بودن قابل تعمق است . چند سال پیش، زمانیکه تنش دول غربی بر علیه حکومت اسلامی بالا گرفت و تشدید تحریم‌ها به اجرا گذارده شد و به ورود کشورهای عضو گروه ١+۵ به فاز جدید تحریم فروش نفت در سال ٢٠١٢ انجامید و در نتیجه آن ۲۷ کشورعضو اتحادیه اروپا واردات نفت خام را از ایران تا اطلاع ثانوی به حال تعلیق درآورند ، عربستان و چند کشور دیگر منطقه سهم نفت ایران در بازار جهانی را بین خود تقسیم کردند. این اقدام غیر دوستانه کشورهای مذکور از طرف حکومت اسلامی نه تنها مورد اعتراض قرار نگرفت، بلکه وزیر نفت نادان و بی سواد دولت فاسد احمدی نژاد طرح عربستان برای کنار گذاشتن سیستم سهمیه‌ بندی تولید اعضا و تعیین یک سقف کلی ٣٠ میلیون بشکه‌ای برای تولید کل اوپک را تایید کرد. در واقع دولت اسلامی با پذیرش طرح عربستان به طور ضمنی اجازه داد که کاهش تولید هر یک از اعضای اوپک بتواند با افزایش تولید دیگر اعضا برای رسیدن به سقف ٣٠ میلیون بشکه در روز جبران شود. به عبارت دیگرهرمقدار کاهش در تولید نفت ایران می‌توانست با افزایش در تولید نفت عربستان یا دیگر اعضا جبران شود و در عین حال اعضایی که از تحریم ایران سود می‌بردند می‌توانستند بازارهای سنتی ایران را بدون کوچک‌ترین هزینه‌ای تصاحب کنند. واقعیت تلخ تصاحب بازارهای سنتی نفت ایران توسط عربستان و دیگر اعضای اوپک که با زیرکی عربستان به تایید نماینده وقت ایران رسید تا جایی پیش رفت که ایران نزدیک به ۵/١ میلیون بشکه از بازار تقاضای روزانه صادرات نفت خود را فی سبیل الله به دیگر تولیدکنندگان عضو اوپک واگذار کرد.

در واقع تنها منافع ایران بود که با اتخاذ تصمیمات غیر منطقی و ضد ملی دولت احمدی نژاد که تحریمهای بین المللی را ” کاغذ پاره” مینامید برباد رفت، آنچه مشخص است تصمیمات اشتباه دولت دهم در نوع تعامل با اوپک و تحریم‌های بین‌المللی دارای دو تاثیر عمده بود: اول، منجر به تعطیلی یا کند شدن بسیاری از پروژه‌های گازی ایران در پارس جنوبی شد که براساس برآوردها روزانه ١٠٠ میلیون دلار خسارت به اقتصاد ایران تحمیل می‌کند. دوم، با قیمت متوسط ١٠٠ دلار برای هر بشکه و با توجه به حذف حدود ۵/١ میلیون بشکه در روز از صادرات نفت ایران از بازارهای بین‌المللی نفت، شاهد خسارت روزانه ١۵٠ میلیون دلاری به اقتصاد کشور در این بخش بودیم. البته این ارقام تنها بخشی از خسارات آشکار ناشی ازخیانتهای دولت احمدی نژاد به شمار میرود ، که اگر زیانهای ناآشکار از جمله افزایش هزینه های میلیارد دلاری ناشی از تحریمها هم در نظر گرفته شود، انوقت ابعاد فاجعه به ارقامی نجومی میرسد.

اکنون که تصور میشود ، یا حداقل توسط حکومت چنین تبلیغ میشود که با رفع تحریمها تولید نفت کشور و به تبع آن صادراتش افزایش یابد، آیا میشود امیدوار بود که اقتصاد کشور بهبود یابد و گشایشی در کار مردم حاصل شود که پاسخ آن به دو دلیل بسیار واضح و روشن منفی است و بعید به نظر میرسد. زیرا که اولا شرکت ملی نفت ایران چگونه میخواهد بازار های از دست رفته را مجددا تصاحب کند. دوم اینکه با کاهش مستمر بهای نفت در بازار جهانی نفت بشگه ای صد دلار به تاریخ پیوسته و بعد از این در آمد های نفتی آنچنانی را فقط میتوان در رویا جستجو کرد. بنا براین امید به اینکه بشود اقتصاد از هم پاشیده کشور را از محل درآمد نفت بهبود بخشید و توازن قابل قبولی را در مناسبات اقتصادی به ویژه در بخش صادرات غیر نفتی که کلید کار است میسر ساخت بسیار دور از دسترس است. ضمن آنکه این نکته بسیار حائز اهمیت نیز نباید فراموش شود که سیستم نفتی کشور به لحاظ فنی و از نظر استهلاک وسائل و ماشین آلات به شدت فرسوده است و به روز آوردن آن که مجهز به تکنولوژی مدرن روز بشود مستلزم یک سرمایه گذاری چند صد میلیارد دلاری است ، آنهم در صورتیکه شرکتهای غربی با انتقال تکنولوژی مدرن به شرکت نفت موافق باشند.

نکته بسیار حائز اهمیت دیگر نیاز به بودجه ای سرسام آور برای تامین هزینه های جنگی و خرابکارانه حکومت اسلامی درخارج از کشور است که به خاطر افکار بلند پروازانه و ضد منافع ملی آقای خامنه ای که به خود لقب ولی امر مسلمین جهان داده روی دست ملت ایران گذاشته است. مخارج درگیریها در سوریه ، یمن، عراق ، لبنان، افغانستان ، بحرین و همچنین کمک های سخاوتمندانه ولی فقیه به هر گروهی که ادعای ضد امریکایی بودن دارد بودجه عظیمی را میطلبد که بایستی از محل درآمد نفت و البته بخشی هم از طریق کالاهای قاچاق مانند مواد مخدر و مشروبات الکلی و پولشویی تامین شود .

درسالهای دهه هفتاد و هشتاد میلادی که مبارزه با کمونیست جهانی در جهان غرب وارد فاز جدیدی شده بود ، دو رهبر نیرومند جهان غرب یعنی رونالد ریگان رئیس جمهور وقت امریکا و مارگارت تاچر نخست وزیر بریتانیا برنامه مبارزاتی خود را براین پایه نهادند که تا میشود هزینه دولت شوروی برای مبارزه با سرمایه داری را گسترش دهند. از این رو دو پروژه پرهزینه یعنی جنگ افغانستان و رقابت در فضا را که به جنگ ستارگان معروف شد به شوروی تحمیل گردید. شوروی برای حفظ پرستیژ خود در جهان کمونیست در دفاع از افغانستان سنگ تمام گذارد و با تخصیص بودجه ای عظیم برای حرکت ماشین جنگی خود به شدت آلوده این جنگ ناخواسته شد.

همچنین در رقابت فضایی هم چون مانند امریکا آمادگی فنی و بودجه کافی و لازم در اختیار نداشت، اجبارا با یک تکنولوژی عقب مانده و ابتدایی وارد این رقابت بسیار پر هزینه شد. شوروی هرچند که در هر دو پروژه شکست خورد وآنها را نیمه کاره رها کرد، ولی هزینه کمر شکنی که تا آن زمان بر کشور تحمیل شده بود اثر گذارتر از آن بود که بشود نادیده گرفت و سبب گردید تا بسیاری از پروژه های اجرایی نا تمام بمانند ، دولت به شدت دچار مضیقه مالی شود و فشار بر جامعه فزونی یابد وکار به آنجا رسد که اولین رژیم کمونیستی قدرتمند جهان از درون فرو ریزد.

چنین به نظر میرسد که برنامه مشابه ای، منتها در اشل کوچکتر در مورد حکومت اسلامی ایران در جریان است. آقای خامنه ای چنان سرمست از عنوان رهبر مسلمین جهان شده است و چنان از عنوان رهبری مبارزه با امریکا به خود میبالد و خود را اگرنه درجایگاه پیغمبر اسلام حداقل در قامت صلاح الدین ایوبی می بیند که حاضر است هر گونه خطری حتا اگر خسارتهای غیر قابل جبرانی را متوجه ملک وملت سازد به جان بخرد. آقای خامنه ای راه بسیار خطرناک و پر نشیبی را انتخاب کرده که نور رستگاری در انتهای آن مشاهده نمیشود. صدها میلیارد دلار صرف انرژی هسته ای کردن ، ارقامی نجومی به کمکهای برون مرزی تخصیص دادن و جنگ پر هزینه سوریه و مخارج حزب الله لبنان را تقبل کردن لقمه های بزرگتر از دهان ولی فقیه هستند که بیش از آنکه لذت بخش باشند خفه کننده هستند. نتیجه این ولخرجیهای بی حاصل آن شده که صنعت نفت کشور کارایی نداشته باشد، دولت به شدت بدهکار و دچار کسری بودجه مزمن و نهادینه شده گردد، برنامه های عمرانی کشور متوقف شود، آمار بیکاری به ۱۵ درصد برسد و افزون بر همه بازار قاچاق ۲۰ میلیارد دلاری و قدرتگیری مافیای تجاری و رانتخوارها بخش تولید کشور را از کار بیاندازد. آیا اینها علائم فروپاشی نظام من در آوردی اسلامی را بشارت نمیدهند؟

جوابی بنویسید

ایمیل شما نشر نخواهد شدخانه های ضروری نشانه گذاری شده است. *

*