خانه » هنر و ادبیات » به بهانه ی سالروز تولد جورج اورول/ آزادی بردگی ست و جهل قدرت… لیلا سامانی
به بهانه ی سالروز تولد جورج اورول/ آزادی بردگی ست و جهل قدرت… لیلا سامانی

به بهانه ی سالروز تولد جورج اورول/ آزادی بردگی ست و جهل قدرت… لیلا سامانی

صد و هشت سال از تولد “اریک آرتور بلر” ملقب به “جورج اورول”، نویسنده ی ریز بین و آزاد اندیش انگلیسی می گذرد، نویسنده ای که با تکیه بر مهارتش در روزنامه نگاری، ادبیات را با سیاست انتقادی در هم آمیخت و رمانهایی خلق کرد که ماهیت سیاسی اجتماعی شان هنوز هم برای مردمان امروز آشنا و ملموس است.

sdf645d8
او که کودکی و نوجوانی اش را در جوامعی چون هندوستان و انگلیس سپری کرده بود، با معنای تضاد طبقاتی و فقر به خوبی آشنا بود و حتی برای درک این واژه ها مدت زمانی را در میان اقشار فرودست جامعه و کارگران و اشتغال به شغلهای چون ظرفشویی در شهرهای پاریس و لندن گذراند. او ما حصل این تجربیات را در سال ۱۹۳۳ در کتابی با عنوان ” آس و پاس در پاریس و لندن” به چاپ رساند و از آنجا که این کتاب نمایانگر بخشهایی از زندگی خود او بود، بر آن شد تا از نام مستعار “جورج اورول” استفاده کند. جورج اورول پس از آن دست به نگارش کتابهایی زد که همگی براساس تجربیات شخصی اش ساخته و پرداخته شده بودند، کتابهایی که گاه شکلی گزارش گونه و ژورنالیستی به خود می گرفتند و گاه رمانهایی بودند قصه وار و خیال گونه. از جمله ی این کتابها می توان به ” روزهای برمه”( ۱۹۳۴) ، “دختر کشیش” ( ۱۹۳۵) و “درود بر کاتالونیا”( ۱۹۳۸) اشاره کرد.

اورول که مدتی از سوی کشور انگلیس به عنوان پلیس به کشور برمه اعزام شده بود، در رمان “روزهای برمه” در قالب داستانی مهیج و جذاب به بررسی زندگی گروهی از مهاجرین انگلیسی در برمه – که در آن زمان مستعمره ی انگلیس بوده است- پرداخت . انتشار این کتاب که در حقیقت اعتراضی صریح به سیاستهای استثمارگرانه ی انگلستان بود، موجب اخراج وی از این کشور شد. این رمان از سویی تعصب و نژاد پرستی سفیدپوستان و از سوی دیگر نادانی و نا آگاهی بومیان هندوی برمه را نشان می دهد :
“اغلب آدم ها همیشه همین طورند . اگر کسی را پذیرفتند همه عیوبش را حسن می بینند و کوچکترین انتقادی بر شخص مورد پسند ایشان وارد نیست و اگر از کسی نفرت پیدا کردند از همه خصلت های نیکوی او چشم پوشی می کنند و عیوب او را بزرگ می نمایانند . در هیچ موردی حد وسط ندارند .”
“دختر کشیش” رمان دیگر اورول است، این کتاب که عقاید مذهبی و روزمرگی ناشی از سکون فکر را به چالش می کشد، شرح حال دختری به نام “دورتی” ست که در کنار پدر پیرش، زندگی مذهبی خشک و ملالت باری را می گذراند، او که در سایه ی تعالیم پدر سخت گیرش وظایف سنگینی را در خانه و کلیسا به دوش می کشد، جسم و زنانگی خود را هم به فراموشی سپرده است و حتی به محض خطور افکار منحط به ذهنش جسم خود را خراش می دهد، تا اینکه سرانجام از دست رفتن حافظه و گم شدن موقتی او موجب تحولی عظیم در زندگی اش می شود:
” بی ایمانی مانند خود ایمان در درجه اول از منطق ریشه نمی گیرد، در واقع تحولی است که در فضای ذهنی انسان رخ داده و تکوین می یابد .”
اورول در سالهای ابتدایی دهه ی ۱۹۳۰ چون دیگر نویسندگان آزادی خواه هم عصر خود با عزیمت به اسپانیا در جنگ علیه ارتش فاشیست “ژنرال فرانکو” شرکت کرد، سوغات این جنگ برای او جراحتی بود که سالها با عوارض آن دست به گریبان بود و نهایتا مرگ زود هنگامش را رقم زد. کتاب “درود بر کاتالونیا” نتیجه ی دیده ها و تجربیات اورول درجریان اقامت در اسپانیا ست. این کتاب در حقیقت گزارشی ست مستند از جنگهای داخلی اسپانیا و مدرکی ست علیه ادعاهای پوچ رژیم کمونیستی دوره ی استالین. “درود بر کاتالونیا” شور و سرخوردگی توامان مردمان رنج کشیده ای را به تصویر می کشد که برای نیل به آرمانی مشترک مبارزه کرده اند ولی در گیر و دار بازی های سیاسی اقتدارگرایان از همه ی آمالشان تهی شده و حتی از تعقیب و آزار هم بی نصیب نمانده اند.
او که در این جنگ علیه سلطنت طلبان در کسوت یک چریک دوشادوش چپ ها مبارزه کرده بود، پس از زخمی شدن از ناحیه ی گلو با تنی درد مند اما روحی استوار به انگلستان بازگشت. تجربه ی حضور او در اسپانیا سبب شد که اورول از ورطه ی تردید خارج شود و مسیر فکری خویش را بیابد، خود او می گوید: “هر خطی از نوشته های جدّی من که از ۱۹۳۶ تاکنون به رشته ی تحریر در آمده به گونه ای مستقیم یا غیر مستقیم علیه نظام توتالیتر و به خاطر نحله ی اجتماعی انسان گرایانه بوده است.”
از دیگر آثار گزارش گونه ی اورول می توان به “جاده‎ای به سوی اسکله ویگن” ( ۱۹۳۷) و “هوای تازه” ( ۱۹۳۹) اشاره کرد که نقدهایی عمیق به مذهب، کلیسا و قشرهای متوسط و فرودست جامعه را وارد می کردند.

اما اورول شهرت جهانی خود را مدیون دو رمان واپسینش، ” قلعه ی حیوانات” (۱۹۴۵) و “۱۹۸۴″ (۱۹۴۹) است. آثاری که علاوه بر نقد حکومتهای کمونیستی و انقلابهای توده ای، به مردم و اقشار فرودست جامعه نیز اعتراض می کرد و آنها را در تسلط حاکمان تمامیت خواه مقصر می شمرد. همین تفکرات بود که موجب شد ناسیونالیستهای انگلیسی او را سوسیالیستی بدبین و ناامید بنامند و منتقدین چپ برچسب “تروتسکیست” بر نام او زنند.

اورول در شاهکار جاودانه اش “قلعه ی حیوانات”، با خروشی نومیدانه روند دگردیسی انقلابها را به نمایش می کشد. انقلاب هایی که در آنها از دل آرمانهای عدالتخواهی و آزادی و برابری، شعله ی فساد و ابتذال و برتری جویی سر می کشد.

استحاله ای غریب که گویی با سرشت همه ی انقلابها عجین شده است از انقلاب کبیر فرانسه گرفته تا انقلاب روسیه در اکتبر ۱۹۱۷٫ هر چند قلعه ی حیوانات به طور خاص وقوع انقلاب کمونیستی روسیه و بر سرکار آمدن لنین و استالین را مورد انتقاد قرار داده است، اما این کتاب ضد اتوپیایی با جلوه های نمادینش سایه ی خود را بر همه ی اعصار گسترانده است. در قلعه ی حیوانات ، “خوک” ها نماد روشنفکران و متفکرینی هستند که در پی کسب قدرت همه ی اصول اخلاقی، آرمانی و انقلابی را لگدمال کرده و بی توجه به سرنوشت “رفقا” از خوکدانی به “ساختمان مزرعه” می روند و درست مانند حکام قبلی سلطه جو و تمامیت خواه می شوند و با وضع قوانینی فریب کارانه انقلاب را ازمسیر خود منحرف می کنند از سوی دیگر سگها نماد انسانهایی خشن، بیرحم و مملو از درنده خویی اند که تنها تابع دستورات ظالمانه ی خوک ها هستند تا مخالفان و معترضان به این شیوه ی حکومت را از میان بردارند. در این میان گوسفندان نماد طبقات پایینی و کم سواد جامعه اند که ناآگاهی و بی خردیشان موجب استثمار بیش از پیش طبقه ی حاکم می گردد و در نهایت چنان خفقانی پدید می آید که “بنجامین” الاغ مزرعه هم به رغم آگاهی از شرارتهای خوکها زبان به اعتراض نمی گشاید.
قلعه ی حیوانات

قلعه ی حیوانات

این کتاب کم حجم که تا کنون میلیونها نسخه از آن به فروش رفته است جمله ی معروف و کنایه آمیز ” همه حیوانات با هم برابرند ، اما بعضی برابر ترند . ” را پس از گذشت دهه ها در اذهان مردمان حک کرده است.
“۱۹۸۴″ دیگر رمان این نویسنده نیز از شاهکارهای ادبیات جهان محسوب می شود، اورول عنوان کتاب را با جا به جا کردن دو رقم آخر سال نگارش کتاب ( ۱۹۴۸) تعیین کرد. این کتاب سالهای پس از جنگ جهانی دوم و پیرامون فاشیسم هیتلری نوشته شد و نویسنده در حقیقت با بررسی اوضاع حاکم بر روزگار خویش دست به نوعی پیش گویی زده و رژیمهای توتالیتر و مستبدی را به تصویر کشیده است که قادرند به احساسات و اندیشه های انسانی هم رسوخ کنند و ریشه ی خصایلی چون عشق و نوع دوستی را در وجود آدمی خشک کنند.
۱۹۸۴، به شیوه ای هنرمندانه تصویری کامل از یک حکومت استبدادی را به تصویر می کشد. داستان، روایت جامعه ی ویرانی ست که در آن همه ی مردم تحت سلطه ی “برادربزرگ” زندگی می کنند، شهر مملو است از پرده های تلویزیونی که رفتار و گفتار انسانها را رصد و به پلیس مخابره می کنند. در این جهان غریب و بعضا آشنا سه شعار اصلی طنین انداز است: ” جنگ صلح است، آزادی بردگی ست، جهل قدرت است.”

لیلا سامانی - نویسنده مقاله

لیلا سامانی – نویسنده مقاله

در این جامعه خبری از دوستی و عشق نیست، استراحت، آشپزی و لذت بردن از زندگی بی معناست و مردم برای گذران معیشت خود در تنگنا و سختی اند، دولت مجهز به انواع وسایل الکترونیک جهت استراق سمع و تعقیب است و آزادی در حریم خصوصی بی معناست. همه ی افراد جامعه به هم بدبین اند و به یکدیگر به چشم خبر چین و مامور مخفی پلیس نگاه می کنند، دولت دم از آزادی و دموکراسی می زند اما در عمل هیچ حقی برای مردم قائل نیست. اورول که همه ی این مصائب را برآمده از انقلابی مصادره شده می داند، پس از تشریح این وضعیت با ترسیم پایانی تلخ و سیاه خواننده را برجای خود میخکوب می کند:“به آن چهره غول‌آسا خیره شد. چهل سال طول کشید تا فهمید زیر آن سبیل‌های سیاه چه لبخندی پنهان است. چه سو تفاهم و کج‌فهمی احمقانه‌ ای! چه قدر خودسری و نادانی، که دست رد به سینه پرعطوفت او زدی. دو قطره اشک که بوی جین می‌داد از چشم‌هایش به روی بینی فروغلتید. اما چیزی نبود، چه باک، همه چیز رو به راه بود و جنگ به آخر رسیده بود. در مبارزه با خود پیروز شده شده بود. به برادربزرگ عشق می‌ورزید.”

جورج اورول هفت ماه و دوازده روز پس از انتشار این کتاب به علت ابتلا به بیماری سل و جراحات ناشی از جنگ در گذشت، مطابق وصیت خودش، پیکرش را سوزانده و خاکسترش را در گورستانی گمنام در دهکده‌ای به نام “ساتن کورتینی” در نزدیکی آکسفورد به خاک سپردند. بر روی سنگ قبراو هیچ اشاره‌ای به شهرت و نام “جورج اورول”، اسمی که بدان آوازه جهانی داشت نشد.

جوابی بنویسید

ایمیل شما نشر نخواهد شدخانه های ضروری نشانه گذاری شده است. *

*