خانه » هنر و ادبیات » چگونه سرزمین اسرائیل اختراع شد / بررسی کتاب … رضا اغنمی

چگونه سرزمین اسرائیل اختراع شد / بررسی کتاب … رضا اغنمی

shalmond

مترجم درآغازسخن درمعرفی نویسندۀ کتاب که استاد دانشگاه تل اویو است شیوۀ سیاسی او را برای خواننده روشن می کند : «اسرائیل شصت سال پس از تأسیس، حاضر نیست خود را به مثابه، یک جمهوری برای همه شهروندانش تلقی کند.» وسپس باتوجه به قوانین اسرائیل توضیح میدهد که «اسرائیل خود را متعلق به یک چهارم اسرائیلیان که (غیر یهودی هستند) نمیداند.». اینگونه معرفیِ بی پروا، خواننده را تکان میدهد. با تردید، پس از تورقی کوتاه نظر مترجم را می ستاید. آرام آرام پیش میرود. درمییابد که نویسنده تاریخ نگار و پژوهشگر توانائی ست که تجاوزهای ویرانگر و تضادهای دولت اسرائیل را به دقت بررسی و توضیح داده است. اما گره اصلی گشوده نشده، چگونه میشود: نویسنده ای که یهودی و شهروند اسرائیل است، با چنین زبان تیز، دولت اسرائیل را زیر تازیانه نقد خُرد کند!

دریادداشت «سخنی باخوانندگان فارسی زبان» نویسنده، اطلاعات بیشتری ازخود دراختیار مخاطبین قرارمیدهد : « من صهیونیست دوآتشه ای نیستم. بلکه برعکس! این نوشته تحلیلی تاریخی و انتقادی ازاستعمارصهیونیستی است. من کاملا واقفم که اسرائیل به ضرر اهالی عرب محلی ایجاد و بنا شد وهمچنین ادعان دارم که این دولت همچنان و به طور روز مره، برجمعیت تحت اشغال که ازحقوق اساسی محرومند، تعرض می کند، درحالی که جهان غرب با سکوت خود و دادن آزادی عمل، بر تداوم این اوضاع ستم بار می افزاید.» همو، اسرائیل را یک دولت قوم گرا میخواند. صهیونیسم را خلاف آئین یهودیت میداند. مینویسد: «کنعان/ یهودیه/ فلسطین، هرگز سرزمین ملی یهودیان نبوده است». می افزاید « من فکر نمی کنم یهودیان حقی تاریخی برفلسطین داشته باشند» و درعین حال منکر حق زندگی یهودیان نیست. با انتقادِ شدیدی که به رفتارهای بیرحمانۀ حکومت ظاهرا دینی اسرائیل دارد، داوری های عادلانۀ او از هر زاویه که بنگرید قابل توجه وتأمل است؛ زبانِ عقلائی و عریانش سزاوار تحسین است.

خواننده با خواندن این دو روایت دلگرم میشود: « [ کتاب] دراسرائیل با موفقیت روبرو شده درفهرست «کتاب های پرفروش» قرارگرفت درست است که این کتاب با انتقاد شدید تاریخ نگاری صهیونیستی روبروشد. اما این امر نه مانع از بخش آن شد و نه دربارۀ آن و نیز ترجمۀ آن به زبان های دیگر جلوگیری کرد.»

شگفت زده و درمانده، ازسیاهی های امروزی وطن باستانی درقیاس با اسرائیلِ صهیونیستی! و آزادیِ بیان درسطح ملی یهودیان دراسرائیل. فتوای آقای خمینی دربارۀ قتل سلمان رشدی نویسندۀ کتاب «آیه های شیطانیِ» و قتل یکی ازمترجمان اروپائی آن اثر درآئینۀ خیال قد می کشد با احساس شرمساری و حقارت، وارفتگیِ گره ها را می بیند. و نمی تواند کتاب را زمین بگذارد.

نویسنده در«سرزمین نیاکان را به یادآوریم» خاطرات خود را از ورود به منطقه به سال ۱۹۶۷ که سرباز بوده روایت میکند: « ازکشورم فراخوانده بودند». به سرزمینی که برای فتح آن آورده اند، مکانی است که ابراهیم و داوود از آنجا عبور کرده اند. ازفتح دیوار ندبه روایت میکند. در میان خوف و وحشت نگاه های مردم مغلوب از پشت پنجره خانه ها ازکوچه های باریک پیش میروند تا به دیوارمیرسند و به معبد. درزیرنویس ص ۱۶ توضیح میدهد که این «بنا نه یک دیوار، بلکه حصاری ازشهرکی است که به عبری «ها کوتل» میگویند که ابهام ایجاد میکند». از گرفتاری یک پیرمرد فلسطینی که دلارهای فراوان داشته، به دست سربازان اسرائیلی افتاده است خبر وحشتناکی میدهد: «هم قطاران من زندانی را به یک صندلی بسته بودند و همه جای بدنش را زیرباران ضربه گرفته بودند با آتش سیگار بازوانش را می سوزاندند . . . یک ساعتی گذشت، کامیونی که جنازۀ «پیرمرد پولدار» را درآن نهاده بودند ، به راه افتاد. هم لباس های من درحال حرکت گفتند که می روند تا جنازه را به رود اردن بیندازند.» هرچه بیشتر ازعمرحکومت میگذرد، خشونت و ستمگری به اهالی بومی محل بیشترآزارش میدهد با تأسف فراوان میگوید که نیاکانم که در اروپای شرقی میزیستند، هرگز نمیتوانستند باور کنند که : «روزی نوادگان شان در سرزمین مقدس مرتکب چنین اعمالی شوند».

نویسنده از آزردگی اسرائیلی ها دربارۀ محدودیت خاک اسرائیل بحث میکند. و معتقد است که این آزردگی ها « در پیروزی جنگ ۱۹۵۶، ظاهرشد و از آن پس « به طورجدی به فکر الحاق صحرای سینا و نوار غزه به خاک اسرائیل افتاد». «”خط سبز” آتس بس سال ۱۹۴۹ ازنقشه های جغرافیائی حذف شد. مرزها تغییرکرد. با استناد به دعای «سفر جامعه» (کتاب مقدس) بخش شرقی بیت المقدس را تصرف کردند. و این درحالی ست که دولت اسرائیل تا به حال «حق برابری شهروندی برای یک سوم ازاهالی پایتختی که به زور الحاق شده قائل نمی شود»

اسرائیل به موازات گسترش سرزمین های اشغالی، از فکر تاریخ سازی تقلبی نیز لحظه ای غافل نمانده است. این هویت سازیِ تاریخی یا دستبرد به اسناد با لطایف الحیل دربیشتر زمینه ها انجام گرفته است. به این روایت توجه کنید : « ضروری بود که تصویری اسطوره ای ازخلقی تبعید شده درقرن اول را به مردم القاء کرده، درصورتی که درهمان حال، نخبگان ادیب به خوبی واقفند که چنین رویدادی رخ نداده است؛ و درست به همین دلیل، حتی یک جلد کتاب پژوهشی حتی به اخراج «خلق یهود» اختصاص نیافته است.» ص ۲۶ . کتابها نیز مصون از دستبردها نمانده است که تا هنوز هم ادامه دارد : «هنگامی کتاب های وارداتی از خارج را به زبان عبری منتشر می کنند، واژه « فلسطین» به طور منظم با واژۀ «سرزمین اسرائیل» برگردانده اند.» ص۳۸ .

نویسنده، درانتقاد از« اختراع سنت ها» انگشت روی تقلب های تاریخی اسرائیل گذاشته به طعنه می گوید «گاهی پیش می آید که تاریخ کنایه آمیز می شود. . . . کمتر کسانی توجه می کنند یا حاضرند بپذیرند که درواقع اورشلیم، حبرون بیت لحم و اطراف آن درمتون کتاب مقدس بخشی از سرزمین اسرائیل نیستند. سرزمین اسرائیل به سامره و به عبارت دیگر در سرزمین پادشاهی اسرائیل محدود می شود.» دربارۀ ساختگی بودن اسم سرزمین اسرائیل تأکید دارد : « «نام سرزمین اسرائیل» نه درهیچ متن دیگری دیده می شود و نه درآثار باستانشناسی نشانه ای ازآن به عنوان مکان جغرافیائی معین و مشخص به چشم می خورد.» صص ۴۱- ۴۰ . بنا به اظهارنویسنده، دریهود هرگز هیج حکومت سلطنتی وجود نداشته است که ممالک یهودیه واسرائیل را متحد کرده باشد. «گنجاندن اورشلیم به کتاب مقدس بسار دیرتر رخ داد . . .» زیرنویس ص ۹۱

درزیرنویس برگ۴۱ آمده که «تنها یک بار درترجمه یونانی قدیمی این واژه بعنوان سرزمین پادشاهی اسرائیل شمالی آمده است»

در«اسطوره سرزمین من» به بهانۀ واژۀ میهن، به تشریح اسفار کتاب مقدس می پردازد، ازنویسندگان و مبالغه هایشان؛ درمقایسه ای دقیق با متن «به مجموعه ای ازنوشته های تاریخ نگارانه که بر یک پایۀ مذهبی بیهوده قرار دارد، تبدیل میشود» سخن میگوبد. از دیدگاه نویسنده، زمانی که وعده دهنده [یهوه] در احتضار بود، امید به اثرات پیام «سرزمین موعود» کار ساده ای نبوده ست. نویسنده دراین بخش با تکیه بر«واژه میهن»، با ادبیات و زبان رمان، فصل بسیار مفید و خواندنی از تاریخ باستان را گشوده است که نمی توانی کتاب را ازخود دورکنی. حین مطالعه درمییابی که پژوهشگران صهیونیست به این مسئله پی برده اند که بیشترین روایت های کتاب مقدس حقیقت ندارد و دور از واقعیت های تاریخی است. مثلا «اورشلیم حد اکثر روستای بزرگی بوده که بتدریح به یک شهرک کوچک تبدیل شد.» ص ۱۰۰ . گفتنی ست که خدای یهود درسیمای «یهوه» با صفات سرریز از خشونت و ویرانی وقتل وغارت ظاهر میشود. تحقیر و تنفرو کشتارمردم بومی، منع ازدواج با بومیان و گسترش فساد:«هرآنچه در شهربود از مرد و زن و جوان و پیر و حتی گاو و گوسفند و الاغ را به دم شمشیر هلاک کردند.» (یوشع، ۶، ۲۱) کشتار درجریان تسخیر هر شهری به طور منظم تکرار میشود.». کشتارها وغارت اموال قربانیان، با جشن وسرور عمومی به پایان می رسد. این فرمان مقدس است. «خدای اسرائیل، امر فرموده کسی را بافی نگذاشت. بنی اسرائیل تمامی غنیمت آن شهرها و بهایم را برای خود به غارت بردند اما همۀ مردم را به دم شمشیرکشتند. به حدی که ایشان را هلاک کرده، هیج ذی حیات را باقی نگذاشتند » (یوشع، ۱۴،۱۱) ص۹۶ . «در سراسر اسفار پنج گانه پیامبران، تبعید [ وتهدید] همچون داده ای آشنا و عینی طنین انداخته . . . شما را درمیان امت ها پراکنده خواهم ساخت، و پشت سر شما شمشیر خواهم کشید. و کشورشما ویران وشهرهای شما خراب خواهد شد . . . درمیان ملت ها هلاک خواهید شد و زمین دشمنان شما، شما را خواهد درید.» ص ۱۰۱ . با این خبرها، خاطرۀ هجوم وحشیانۀ مغول، ویرانی ها و جنایات هولناک ش در ذهن خواننده شکل میگیرد. پنداری، روح «یهوه» [خدای یهود] است ومیراثدارش چنگیز با آن همه صفات مشترک آیا با این ادبیات سیاهِ جهنمی، نویسندگان کتاب مقدس یا سایرمتون دینی یهود، واقعا یکتاپرست بوده اند؟

سپس توضیح داده است که درعصر روشنگری خیلی از پژوهشگران از کتاب یوشع فاصله گرفته اند. وبا زبانی نرمتر از نویسندگان کتاب مقدس، کوشیده اند که از بار خشونت های اولیه متون مذهبی بکاهند طوری که شنیدنش برای بچه های امروزی مدارس اسرائیل قابل تحمل باشد و تولید تنفر نکند. فرمان های خونبار «یهوه»، خداوند یهودیان، این پرسش را پیش می کشد که چگونه میتوان آمر و عامل چنین بیرحمی و قسی القلبی را آفرینندۀ جهان خواند، و درمقام الوهیت پنداشت. بدبخت آن کس و کسان که از جنین خدای ویرانگری اتنظار رحمت و نیکی دارند؟ با آرزوهای خیالی از سر درماندگی با گریه وزاری سروصورت بر دیواری میکوبند و ازسنگ و گِل: «محل کاخ لذت ها و گرمابه های رومی شاه فاسد یهودا – ادومی»، طلب آمرزش مبکنند بنگرید به ص۱۲۲ .

در زمان استیلای رومی های بت پرست، شورش بزرگی توسط حسمونی ها، در منطقه ای که دین یکتاپرست یهودی نشین درحال شکوفائی بود، رخ داد. این شورش که طی سال های ۱۶۷ تا ۱۶۰ پیش ازمیلاد مسیح، با این که به شکست منجرشد اما آثارش ریشه دوانید. و به شکل گیری یک حکومت خود مختار روحانی انجامید. این نخستین حکومت یهودی بیش از هفتاد و هفت سال دوام نیاورد. اما «صرف به وحود آمدنش، شور و هیجان نیرومندی به ترویج یهودیت درجهان دمید» ص۱۱۲. حوادث اجتماعی با گرایش های مختلف در تقویت یهودیت، سبب بروز حنبش های تازه ای میشود که طی سال های ۶۶ تا ۷۳ دریهویه» ادامه داشته است.ص۱۲۶ . با این حال درهیچ یک ازاین جنبش ها خبری از«میهن» و «میهن پرستی» دریهودیت نبوده است. اما یهودیان، بدون احساس این گونه احساس ها با هدف تقویت آئین یکتا پرستی در مقابله با تنش های رومیان بت پرست به مبارزۀ نابرابر ادامه میدادند.

نویسنده اطلاعات بسیارمفیدی که در این بخش از اثر آورده، به یقین خواندنی ترین حوادث گذشته های دور و دراز تاریخ است و مهم اینکه: در رهگذر روایت های مستند، خوانندۀ کتاب را با زمینه های زایش و بلوغ و همۀ فراز و فرودهای تاریخیِ نخستین آئین یکتاپرستی درجهان آشنا کرده است .

شلموند، با بررسی اسناد ونقل آرای موافق و مخالف درزمینه های گوناگون مراحل رشد و بقای یهودیت را روایت کرده است. از نقد مبالغه ها و گزافه گوئی های کتب مقدس و کلیشه ای خواندن آنها کمترین واهمه ای ندارد : « سرزمین اسرائیل مقدس ترین همۀ سرزمین هاست» یا سرزمین اسرائیل پاک است و آب انبارهایش خالص» ص۱۳۰ .

به احتمال زیاد، نگرانی موروثی قوم یهود و آوارگی های تاریخی، از همین فرمان های خشونتبار سرچشمه گرفته است. تسری امر الهی به مؤمنان یهود و اجرای آن درجامعه، حد فاصل ایمان و انسانیت را مخدوش کرده، که بی تردید برندۀ پایانی فرمان الهی ست، زمینه های سرگردانی فکری و فیزیکی را پی ریخته است. پراکندگی سالهای سرگردانی درپس قرنهای متمادی، درآمیزش با فرهنگ های اقوام گوناگون و مهمتر، با قدرت گرفتن مسیحیت، افق های تازه گشود: « یهودیت پس از شکست های فاحش درمقابل مسیحیت ترجیح داد هویت مؤمنان خود را برپایۀ وجدان شخصی به عنوان «خلق برگزیده» فاقد هر گونه حکمرانی درفضای واقعی معینی شکل دهد.» ۱۳۵. اضافه کنم که : خود بزرگ بینی های نفرت آفرین و آسیب هایش هرگز از نظر آگاهان یهود دور نبوده، خیلی ها از قوم گرائیِ تنگ نظرانه پرهیز می کردند. مناسک مذهبی یهود با نویسندگان اولیۀ کتب اسفار، زمینه های انزوای این قوم را فراهم ساخته است. القاب خلق برگزیده، صاحبان سرزمین موعود و اینگونه گزافه های متفرعن، موجب نفرت دیگران و پراکندگی قوم یهود شده است. البته فرامین دوهزارسال پیش، برای زمانۀ صدور بطور قطع برخوردار از اعتباربوده، که به تدریج بیشترآن فرمان ها ازسکه و اعتبارافتاده است. همان طوری که امروزه خیلی از احکام ادیان ابراهیمی موجب تمسخر و مضحکۀ نسل حاضر قرارگرفته است. در رهگذر حوادث نیز کسانی بودند که با احساس ناامنی آیندۀ ناخوشابندی را پیش بینی میکردند؛ و یهودیان را برای سکونت دراورشلیم فرا می خواندند :

«برادران اسرائیل شما باید ازهمۀ سرزمین ها بروید، شما خدا ترسان، پیش از این که بدبختی برسد و شورش و نومیدی در سراسر سرزمین مستولی شود، همانگونه که نوشته شده : زیرا همۀ ساکنان سرزمین دستخوش شورش های بسیاری خواهد شد.» ص۱۳۶ با این حال، یهودی ها هرجا که بودند ماندند و اندک بودند ازمؤمنانِ شیفتۀ زیارت معبد برای ادای فرایض مذهبی به زیارت میرفتند. آنگونه که دراین کتاب آمده است «دراواخر قرن هیجدهم درآستانۀ تکان های ملی که میرفت چهرۀ فرهنگی و سیاسی اروپا را دگرگون کند، درفلسطین کمتر از پنج هزار یهودی سکونت داشتند. بیشتر آنها در اورشلیم (بیت المقدس) زندگی میکردند. درمیان جمعیتی بیش ازدویست و پنجاه هزار مسلمان . مسیحی.» صص ۱۴۵- ۱۴۴ .

موضوع نامۀ بالفور سیاستمدار بریتانیائی در اواخر سال ۱۹۱۷ درروزهای پایانی جنگ اول، به لرد روچیلد وفدراسیون صهیونیست ها، در موافقت دولت بریتانیا جهت « تشکیل یک موطن ملی برای یهودیان» و پیامدهای ان، تشکیل دولت اسرائیل و حوادث جنگ های سوریه و مصر واسرائیل از مسائلی ست که نویسنده به تفصیل شرح داده است. در عنوان «یهودیت دربرابر اختراع وطن» خواننده از جنبش های مذهبی یهودیان در قرن هفدهم اطلاعات تازه ای دریافت میکند. روایت های مستند از فعالیت های پیشگامان مذهبی آن روزگاران که جملگی در تلاش شکل گیری مجمعی در اثبات حقانیت مذهبی خود داشتند، برای علاقمندان و پژوهشگران تاریخ بسیار مفید وقابل توجه است. به ویژه، درایت و وسواس شلموند با نگاهِ همه جانبه اش به رخدادهای اجتماعی، و تمیز حق و باطل درتعیین سرنوشت غالب و مغلوب، سرشت پاک او را توضیح می دهد. چنین برجستگی هاست که باید گفت : نویسنده تاریخنگاربرجستۀ استاد دانشگاه، آشنا با مسئولیتِ شغلی قابل احترام است. او با وفاداری و تعهد اخلاقی وشرافت انسانیِ خود، تاریخ گذشتۀ یهود را از زوایای گوناگون با دقت و وسواس کم نظیر زیر ورو کرده است. زیر ذره بین نقد با بررسیِ اسناد و مدارک، دستکاری ها و خلافکاریها را فاش و روی دایره ریخته است. جمع آوری و تدوین این همه تقلب های سازمان یافته دولتی، نه کار آسانی ست و نه کار هرکس. سخت است. شجاعت می خواهد و دانش کافی در زمینه هائی که به رودرروئی و درافتادن با گروهِ های قدرت مجهز با هرگونه ابزار برای مقابله تا آستانۀ سرکوب هر معترض. و، این معجزۀ دموکراسی و آزادی بیان دراسرائیل است که چنین امکان را فراهم ساخته تا نویسنده ای ازشهروندان آگاه، گوشه هایی از تجاوزهای عریان و نادرستی های بنیادی حکومت اسرائیل را فاش کند. بنویسد و ناراستی ها نه تنها دراسرائیل، بلکه با ترجمه به زبان های گوناگون درسطح جهانی پخش کند. جالب است بگویم : هراندازه که خواننده در مطالعه کتاب پیش می رود ابعاد این ناراستی های آشکار گسترده تر می شود.

شلموند ساند با این اثر بیاد ماندنی، مخاطبان خود را با زمینه های زایش و بلوغ و فراز و فرودهای تاریخی، با پیروان نخستین آئین یکتاپرستی درجهان آشنا کرده است . در بستر روایت های مستند، پیام شجاعانه ای: درعریانی زبان ، صراحت کلام و حرمت قلم، به نویسندگان، به ویژه تاریخنگاران جهان سومی ها، توضیح داده است. بجاست آرزو کنم که نویسندگان و مخصوصا تاریخنگاران منطقه ازاین تاریخنگار فرهیخته بیاموزند: صیانتِ پاکی و احترام به دگر اندیشان و دنبال کردن راستی ها.

رضا اغنمی

جوابی بنویسید

ایمیل شما نشر نخواهد شدخانه های ضروری نشانه گذاری شده است. *

*